مهتاب دم صبح

صبحانه های یک ماه!

مهتاب دم صبح

صبحانه های یک ماه!

آخه تا به کی آروم بشینیم

حسرت بکشیم گریه ببینیم؟

...

//

 

می دونی ؟   حالا که بعد از سه هفته اومدم بیشتر حالم از اینجا داره به هم

می خوره

( اینجا یعنی  زنده بودن خودمان!)

 

چه فضای گند و توصیف ناپذیری!

ما همه نابود شدیم !

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
آتنا دوشنبه 3 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 01:39 ق.ظ http://www.partenon.blogsky.com

دوست خوبم سلام:
عشق آواز قشنگی است ، خدا می داند .
سرنوشتی که مرا با تو به خود می خواند
هر چه از خویش گریزم به تو نزدیک شوم
گوش کن قلب من از دور تو رامی خواند
تا بعد سبز باشی و پایدار
بیا پیشم....

من دوشنبه 3 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 02:22 ق.ظ

هیچی ازت نفهمیدم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد