مهتاب دم صبح

صبحانه های یک ماه!

مهتاب دم صبح

صبحانه های یک ماه!

نمی دانم چند شعر یا ترانه را می توانم بگویم از خودم یا هرکس دیگر

که با وضعیت الانم تطابق داشته باشد..

هی می گویم این را بنویسم

می بینم آن یکی وحشتناک تر مرا بیان می کند..

دیوانه شده ام خرک عزیزم!!

فردا فکر می کنم باید در فضایی قرار بگیرم که از آن متنفرم..

با این حالتی که دارم نمی دانم چقدر باید تلاش کنم

 تا برخورد منطقی با شرایط داشته باشم..

 

اه چرا همه خوشحالین؟ زندگی اینقدر مسخره و ساده ست...؟

اصلا روز مادر یعنی چی؟

من باید این وسط چی کار کنم؟

نظرات 3 + ارسال نظر
من پنج‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 03:06 ق.ظ http://mymadhouse.blogsky.com

همه رو یه جا بنویس
مث من نشی
بعدا میگم چرا
الان خوابم میاد
.....................
ساده تر و مسخره تر از اینا که میبینی

عطر نعنا پنج‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 04:10 ق.ظ

چی کار کنی؟
نمیدونی واقعا؟

شیوا شنبه 16 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 06:42 ب.ظ http://sheved.blogsky.com

همون کاری رو بکن که من روز پدر می کنم !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد