-
سفره ی افطار
سهشنبه 29 مردادماه سال 1387 00:48
تو بیا حالِ مرا به هم بزن که منم از شکمت سفره بسازم تا شب روزه را بر شکمِ گنده ات افطار کنم!
-
مبارزه
سهشنبه 8 مردادماه سال 1387 03:20
نمی شود بنشینی .فقط نگاه کنی نمی شود وسط آتشی که می نالد تو هی زبان بگشایی و کارِ آه کنی
-
دوباره رسیدم به تیر
دوشنبه 7 مردادماه سال 1387 02:26
به پدر می رسم برمی گردم که مردی باشم مثل او و رفقایش..در چند ده سال پیش امّا هدفم معلوم تر است .. مبارزه ی فرهنگی فعلا استراتژی. / همراه شو رفیق
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 6 مردادماه سال 1387 03:35
مبارزه ی فرهنگی فعلا فقط استراتژی
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 مردادماه سال 1387 00:55
مبارزه ی فرهنگی فعلا استراتژی
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 25 تیرماه سال 1387 03:15
دهانت را می گایند مبادا گفته باشی: « من یه انسانم »
-
بیکاری داریم..
دوشنبه 24 تیرماه سال 1387 03:30
گفتم تو چرا گاوتر از اسب و الاغی گفتا که منم قاطر و تو خیلی چلاقی
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 21 تیرماه سال 1387 06:54
جالب اینکه در لیلة الرغایب، مؤذن ها اذان نگفتند در حالی که رفتگرها همگی به موقع، سر کارشان حاضر بودند.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 21 تیرماه سال 1387 04:09
هر فکر تازه فکر بی مخانه پیش تو کشف فرصت شبانه دلشوره های صدای پای تو حتّی حسادت به جنده های تو
-
صبحانه
پنجشنبه 20 تیرماه سال 1387 07:03
خب من خوبم تو خوبی؟ هوی؟ جوجه فنچ.. کلّه پاچه ی زنبور از عقب! بیدار شو.. ما می رویم بخوابیم .. دوستمان خورشید، تابیدن گرفته است شما بمانید و به چرندیاتتان ادامه دهید.. تا نمانید
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 تیرماه سال 1387 05:49
بوی گند می دهد افکار نخوابیده در صبح
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 10 تیرماه سال 1387 04:40
حتّی ساقه طلایی و آب هم دیگه در دسترس ندارم و گرسنه و تشنه، چرند می نویسم!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 5 تیرماه سال 1387 02:57
این ته حیوانیت است که یکی مثل اسب کار کند یکی مثل گاو بخورد یکی مثل خر بکند.. و تو هی مثل دیوانه ها نخوابی
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 4 تیرماه سال 1387 06:18
مهتاب، مرده است و حضورش همیشگی ست چه اسم جالبی: مارمولک ساده
-
دوباره رسیدم به تیر
سهشنبه 4 تیرماه سال 1387 04:26
نه.. انگار تیرماه عوض نخواهد شد امسال هم .. نه.. تیرماه عوض نخواهد شد
-
سیمکشی
پنجشنبه 30 خردادماه سال 1387 03:38
به سیم آخری بزن که سیم بر ، توان پاره کردن را کم بیاورد .امّا .. امّا اگر سیم را بریدم و مین منفجر نشد چه می شود کرد؟ باید سیمش را بکشم؟ ../.:شود جان! پست قبلی را بخوان!
-
اذانش
جمعه 24 خردادماه سال 1387 04:03
اذان می گویند به گمانم صدای خروسمان برای اذان گفتن بهتر از این مؤذن است! شود جان ! حتّی با فیلتر شکن هم نمی توانم برایت نظر بگذارم امّا می خوانمت
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 خردادماه سال 1387 14:14
شکم خالی و سیگارِ نفهم درد من رو تو از این نکته بفهم
-
دوغش
شنبه 18 خردادماه سال 1387 02:57
همراه هر موتور که پر از تَرک سر نشین در چارراه می رود و بوق می زند هر روز پای من به امید حضور ذهن، تا چارراه می رود و در مغازه ای ذهنِ زبان به مزه ی یک دوغ می زند
-
لحظش
سهشنبه 14 خردادماه سال 1387 19:52
تو هنوز اول این راه درازی ولی من به آخر جاده رسیدم تو اگه با من باشی..
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 14 خردادماه سال 1387 02:31
ساده خر نشو که پرواز، فرصتی همیشگی نیست
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 8 خردادماه سال 1387 01:28
داشتم! دارم فکر می کنم که گربه ها آیا از موش ها پست تر شده اند؟ که در خیابان می میرند و هیچ کس محل سگ به جسدشان نمی کند!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1387 01:50
نشانه های حضورِ همیشه ی یک ماه همیشه مخلَص و مرد و همیشه جان آگاه
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1387 01:33
پس چرا چنین مُردی؟ شوکرانِ کین خوردی؟
-
دویو ریممبر گوز من!؟
جمعه 30 فروردینماه سال 1387 02:34
دو یو ریممبر گوز من ؟ ای تکسوار بی وطن؟ گفتی که از اینجا برو؟ گفتی ولی با پا نرو ، با پا نرو روی دو تا دستا برو ماشین اگر در کار بود تا مرقد آقا برو.. // دو یو ریممبر گوزِ من؟ گفتی به من از هر دری اون روزا هی درّی وری گفتم :تموم کن حرف مفت گویا تو دوس داری کُلُفت ، برگیردت با چوب تر بربندنت بر کرّه خر بعدش بگن گم شو...
-
از برای گذر کرّه خران .. خاک و گنداب مناسب باشد
چهارشنبه 21 فروردینماه سال 1387 02:34
گفت چون کرّه خران: این همه نیست سبز گاوی که تو می گویی در آغل ماست ما به دیدارِ هزاران و هزاران احمق.. به تماشای الاغ آمده ایم .. به تماشای الاغ و کلاغی که خدا را به تماشا می خواند ، چشم هایش را بست و در انبیشه ی من گاو بزرگی که به پشکل ها آراسته بود به چراگا پیوست. // این باز نویسی هزل گونه ی یکی از شعر های م. آزاد...
-
سبزرد
جمعه 16 فروردینماه سال 1387 03:12
شمشاد که سبز شده باشد را که نمی شود با زرده ی تخم مرغ آن هم از نوع ماشینی اش که اصلا زردی ندارد ، زرد کرد! خب اگر می خواهیی زرد کنی سبزی را.. بیا از من تخم مرغ محلّی بخواه که من هم به تو ندهم تخم مرغ زردهی رزد دار را..! ا.. یعنی چه آخه عزیزم!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 9 فروردینماه سال 1387 04:25
فحش را باید داد گوز را باید خورد و پس از دردِ کتک بی زمان باید مُرد
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 فروردینماه سال 1387 01:56
طاقت سنگ است
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 2 فروردینماه سال 1387 02:09
چرا نوروز نمی آید؟ چر فقط تقویم تمام می شود / چرا ماه این شب ها کامل است!؟ /.. تا اطلاع بعدی ، نوشته های این وبلاگ چرندتر از چرندیات گذشته خواهند بود!