-
تیککه تیکه
سهشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1386 11:19
به تو از تو.. ای همیشه از تو زنده .... وقتی که بن بست غربت.. قاصد چشم تو آمد...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 فروردینماه سال 1386 01:19
من بلدم نصیحت کنم ... امّا نمی کنم! من بلدم حرف بزنم امّا نمی کنم من بلدم دعوا کنم امّا نمی کنم امّا شک نکن که بالاخره خواهم کرد... بدجور هم خواهم کرد!! نمی تونم که استعدادامو بکشم!
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 23 فروردینماه سال 1386 02:05
آخه مگه مجبوری تو تاریکی و با احتیاط آپ کنی پسر آخه چرا نمی خوابی؟ چرا اینا رو ول نمی کنی که در جهل مرگ آورشون راحت زندگی کنن؟!!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 14 فروردینماه سال 1386 05:40
پس از ۴۸ ساعت تابش مداوم.. رسماْ در حال چرتیدن هستیم.. فقط امیدواریم بشود دوباره زود بتابیم تا نخوابیم.. بذا جاده ها اشتباه برن ما که دستمون به هم نمی رسه روز شد دیگه!!! آه چه فرصت ها که از دست دادیم
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 12 فروردینماه سال 1386 05:01
گدایان دیروز امروز ها پرند از ادا و دک و پوز ها ببین حقّ مردانِ حق می خورند و بر روی آن آب با گوز ها
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 10 فروردینماه سال 1386 02:27
خوب به من چه؟ و چه فرقی می کند اینکه ، تو همزمان که دکمه های پیراهنت را باز می کنی و پستان های نه چندان زیبایت را بیرو ن میاندازی.. فنجانی قهوه در دستت باشد و سیگار هم بکشی..!! چه تفاوتی به موضوع سینه دارد؟
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 8 فروردینماه سال 1386 16:58
حالمان بد نیست غم کم می خوریم زیر چتر ابر ، ما باران نم نم می خوریم در راستای این پست ما شعر بالا را نمودیم در این لحظه!!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 8 فروردینماه سال 1386 02:44
حرفی دارم از بی حرفی!! که پر از فحش و کنایه ست!
-
ندا می دهند مارا. .
شنبه 4 فروردینماه سال 1386 01:31
امشب آسمون شبش سیاه نیست هم خورشید و هم ماه داره امشب امشب هیچ کجا حقّ گناه نیست هر بسته دری راه داره امشب امشب آسمون پر از ستاره ست امشب دل من تیکه و پاره ست امشب آسمون رنگ وارنگه امشب حتّی فرداشم قشنگه
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 1 فروردینماه سال 1386 03:32
بیبن عزیزم نزدیک شدیم وای!!! اصلا حواسم نبود... عجب که سال نو آمد و ما نفهمیدیم
-
فضول!! غاصب!
سهشنبه 29 اسفندماه سال 1385 02:45
یک نفر به این احمق بگوی بیکار بودی غلط کردی اومدی وبلاگ زدی!! ( من حوصله ندارم وایسم تا محتویات گند وبلاگش بالا بیاد!!) ما که بیکار نیستیم عزیزم!! اومدی رسما جای ما رو تنگ کردی دیگه!! اه!! نمودمت!! اگه خودت می خونی که دیگه بهتر .. برو دیگه حوصله تو ندارم!!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 اسفندماه سال 1385 01:52
میخواد تولدتو تبریک بگه!!! گرفتی؟؟
-
هو فلانی با توام ای مثل من امّا نه چون من..
جمعه 18 اسفندماه سال 1385 21:02
کویر با همه ی بزرگی و فراخی اش... مرا می فشارد .. بیشتر از خودش ، شهر های کوچکش با آدمای روستایی با پاهای پینه بسته . . . هی فلانی زندگی شاید همین باشد که ما داریم زنده ایم و بر گمان عشق می گردیم و خالی باز می بندیم!!!
-
وقتی که بارون می باره!
چهارشنبه 16 اسفندماه سال 1385 02:22
آن خر که میان ره روان است با چتر به زیر سایبان است وقتی که بارون می براه تورو کنارم می بینم که با این که چتر داری بازم داری از جاهای خشک می ری عزیزم!!... چی کارت کنم؟
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 12 اسفندماه سال 1385 02:01
ببین پسرم... من از این تجربه ها زیاد داشتم!!!... تو تا یه دختر کوچولوی ۱۶ ساله رو دیدی فک کردی چه خبره ... هنوز خیلی مونده تا اون بزرگ شه . . . حالا هم که می بینم خراب کردی عزیزم!!!
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 10 اسفندماه سال 1385 02:18
اگه شصت مرد شرخر دست به دست شن که پرپر کنن من .. . . من بازم هستم توی آسمون!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 9 اسفندماه سال 1385 01:45
اه چقد حرف دارم!! نمی خوام حرف بزنم اصلا!! ولم کن حوصله ندارم!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 7 اسفندماه سال 1385 11:39
خدا پاشو خدا پاشو! خدا پاشو پاشو !!! من یه آشغالدونی ام!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 اسفندماه سال 1385 02:50
از صب تا شب جات سر کوچه ست می ایستی و کار و بارت شده علافی! تسبیح!!! ما تسبیح به دست راه می رویم و آرام می شویم با تسبیح چرخاندن!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 2 اسفندماه سال 1385 16:02
مو هنده بمم بعدظهری نیویته درم!!! ایمروز روز زبُن مادری ایسه! هینوَسه مو الون بمم تا امه زبُنه زینده بدَرم!!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 30 بهمنماه سال 1385 01:20
اه چرا خفه نمی شوی؟ زندگی ارزش این همه فک زدن را دارد؟ دلت چقدر به دنیا خوش است؟ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ می رویم کمی بخوابیم !
-
فحش
یکشنبه 29 بهمنماه سال 1385 02:10
نوشته های ما مثل فحش هایی هستند که به سوی همه پرتاب می کنیم ولی تعداد افرادی که در لیست هستند بیشتر است.. با شما هستم دوست عزیز! فکر نکن فقط نوشته ی خودمو می گم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 28 بهمنماه سال 1385 16:14
مرغک تخم طلا از بر ما رد شد و رفت دانه ای بر در ما خورد ولی خود ندانست چرا به شد و زَفت! به گمانم جماعت مثلا با سواد وبلاگ نویس بدانند که زفت به چه معناست!! خوب ماه بعد از ظهر ها هم هست و اگر قوی باشه حتّی در تمام روز می تونه بتابه!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 27 بهمنماه سال 1385 02:42
وقتی رسیدیم! یادش آمد فرهنگ سازی کند که به جای ولنتاین اسپندار مذ را پاس بداریم! تو تمام سال!! فقط همین ۴ ۵ روزو فرصت می دن واسه حرف زدن! کدامشان به زنجیره ی انسانی دور پاسارگاد می پیوندند! حتی همینی که ممکنه الان تو لیست به روز شده ها این وبلاگو ببینه و جلب بشه و بیاد نظر بده!!
-
هرز نامه
شنبه 21 بهمنماه سال 1385 01:14
نمی تونی تحملم کنی؟ من دارم بزرگ می شم! آره هیچ کس نمی تونه ببینه اطرافیانش از خودش بزرگتر شن!!
-
نوشته های نصفه ی ماه!
سهشنبه 17 بهمنماه سال 1385 02:45
اگر یک جلبک تازه صید شده را پوست بکنید چیزی به معنای گوشت یا پروتیین نمی یابید اما مقدار ناچیزی پودر توجه شما را به خود جلب می کند! به آن مقدار ناچیز ضریب هوشی می گویند! راستشو بخواین نه تنها جلبک .. بلکه من یه بار هاگ یه خزه رو دیدم نوشته هامو می فهمید و کلی با هم دوست شدیم!!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 16 بهمنماه سال 1385 03:05
گفتم برو به صفحه اصلی! نمی خوام حذفت کنم نمی تونی نمی ذارم!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 14 بهمنماه سال 1385 03:13
چیزی از دوباره گی مرگ، از منظر کف پا می دانی؟
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 13 بهمنماه سال 1385 03:56
فکر کن به این که خریت یک آدم گاهی چقدر . و تا کجا می تواند عظیم باشد! که در یک عشق بی سر و ته اینقدر بی توجه پیش برود! امیدواریم لا اقل زنده بماند!
-
پوزش
پنجشنبه 12 بهمنماه سال 1385 03:27
کامرون کارتیو وبلاگ رسمی داشته باشد که چه بشود! اصلا که چه بنویسد! به ما چه که چه می نویسد؟ مگر چک چک صدایش چه چیز بیشتر چکاوک لحظه های پر از چکاچاک شمشیر های چرمینه پوشان ما دارد؟ مگر همان موسیقی اش چه دارد که حالا بیاید و بخواهد نوشت را هم به بکشد...! چه کسی با تو حرف زد؟ تو را که به گوز حساب کرد؟