-
[ بدون عنوان ]
شنبه 18 آذرماه سال 1385 00:17
کی قرار است همسایه های ما زیر زمین هایشان را سرو سامان بدهند تا ما از دست جنابان موش راحت شویم... خدا می داند!
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 16 آذرماه سال 1385 00:00
ساعت صفر عاشقی شنیدی؟ الان یک دقیقه گذشت! حالا من نمی دونم عشقش کجاست! اگه کسی می دونه به من نشونش بده!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 15 آذرماه سال 1385 11:14
من دارم تو آدمک ها می میرم تو برام از پریا قصّه می گی من توی پیله ی وحشت می پوسم برام از خنده چرا قصّه میگی... درو دیوار شکسته... آدمای روستایی با پاهای پینه بسته ... صبح پاییزی به خیر! ( شایدم ظهر ) برای من زندگیمه !
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 15 آذرماه سال 1385 00:29
صدای زنجیر تو گوشم می خونه تو داری از غافله دور می مونی سرتو خم کن که درا وا میشن تا بگی نه پشت کنکور می مونی! سرتو خم کن که درا وا می شن تا بگی نه! پشت کنکور می مونی!
-
کم خورش!
سهشنبه 14 آذرماه سال 1385 01:31
دقیقاً این روز ها که ما احساس گرسنگی می نماییم و میخواهیم کمی بیشتر بخوریم طالع روزانه ی جناب کلوب می گوید که: باید با کمتر غذا خوردن ،قدرت روح را بالا برد! ولی خداییش جناب روح خودش می دونه ، غذایی که من می خورم در زمان های پرخوری، از کم هم کمتره!
-
من گرسنه ام!
دوشنبه 13 آذرماه سال 1385 00:08
من جوجه کباب زعفرانی دلم میخواد با پلو و کره ی فراوون با گردو با دوغ! .... پیازاشم میخوام ! الان!
-
شب اول!
یکشنبه 12 آذرماه سال 1385 01:06
اینجا بر تخته سنگ، پشت سرم نارنج زار.. نعش سرد مرده می شورند من، زلف او را می کنم شانه می گشاید چشم و می خندد، دزدانه ، رندانه و می گوید بیا با من به این خانه ، شب اول کسی بر ما نمازش نیست در خوابند ، مستانه ... شب اول قبرم به خیر! شب اول قبرت به خیر ! خوش بگذره !
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 7 آذرماه سال 1385 23:28
موسیقی سام و نرگس ساخت بیات می مونه و صدای حمید حامی. یه جوری با این اثر جلوه کرد! رشید کاکاوند می گوید در رادیو پیام!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 7 آذرماه سال 1385 00:15
نیست! برای ... زیستن!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 5 آذرماه سال 1385 01:02
بیاد شرایط کنار بیام!؟ شرایط چگ.نه موجود می شوند عزیزم؟ شرایط را کسانی که با من . با تو . با ما با هرکس ! مخالفند به وجود می آورند تا تو متوجه نامردی شان نشوی! آنها مثل گوزی هستند که برای حفط آبرو خود را به چس تبدیل می کند!
-
برو جیشتو بکن بعدش هر چی خواستی بیدار بمون!
جمعه 3 آذرماه سال 1385 00:17
زندگی با تو ،تماشای دروغی زنده! دوریت لحظه ی پر وسوسه ی ترکِ حشیش راحتی بعد تو تکرار کنان با من گفت تو مرا بوس کن و بعد برو زود بجیش!
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 2 آذرماه سال 1385 01:53
همه کس سکس را به همه چیز ترجیح می دهند حتّی به چیپس باتو ! هیچ کس را برای خودش بت نکرده است!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 28 آبانماه سال 1385 00:17
لاهیجان را شما....
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 26 آبانماه سال 1385 23:48
بسه بسه دیگه! فهمیدم دختر ۲۵ ساله که تازه ۳ روز بود معلوم شده بود سرطان خون داره! امروز فوت کرد! آره خواهر دوستم بود! آره نگو! بسه نگو ! فهمیدم! اه ! ریدم به این زندگی!
-
نمی خوامت ! دوستتم مال خودت!
پنجشنبه 25 آبانماه سال 1385 23:52
حالم دارد از تو و دوستت به هم می خورد! این دوست تو همان است که آنقدر پشت سر تو بد گفت که من هیچ روزی آرامش نداشتم! برو خوش باش ولی به من نزدیک نشو! با شادی هایت هم مرا آزار می دهی سحرم!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 24 آبانماه سال 1385 01:09
نگی مامان من زن می خوام من زن میخوام! میگه بچه برو گُم شو!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 23 آبانماه سال 1385 16:35
راستی اونجا نور فانوس ، یه شبش کرایه چنده؟
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 23 آبانماه سال 1385 01:01
اگر نمی خواهید من کاری کنم، مهم نیست من از طریق گوش کردن به درد و دل دیگران کارم را انجام می دهم! خودت را خالی کن عزیزم!
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 18 آبانماه سال 1385 01:21
یک شبه روشنفکر ! بدون مشروبات الکلی و امثالهم نمی تواند زنده بماند! اگه می دونی بگو چرا!:؟
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 17 آبانماه سال 1385 01:13
می دانی غزلم؟ هر روز که می گذرد ! حالم بیشتر از قبل از بیشترِ زندگی ات به هم می خورد! یعنی چرا اینطوری میشه؟
-
لرزش
دوشنبه 15 آبانماه سال 1385 00:00
کجای میهنم لرزید امشب؟! چند لحظه پیش ما اینجا لرزیدیم! حالا معلوم نیست مرکزش یه جای دیگه بوده یا اینکه پیش لرزه ی یه زلزله ی شدید بوده ! به هر حال! باید دید که چه خواهد شد مارا!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 14 آبانماه سال 1385 12:04
بگو از خونه ! بگو! خونه رو نشون بده عزیزم!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 12 آبانماه سال 1385 01:02
با تو هستم زندگی در وقت مرگ!
-
رفتش
چهارشنبه 10 آبانماه سال 1385 00:16
همیشه یک جا موندن خستگی داره همش یک قصّه خوندن خستگی داره همش یک آرزو رو این ور و اون ور به دنبالت کشوندن خستگی داره! نداره؟ تنوع بده عزیزم من از موندن دیگه هیچی نمی دونم
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 7 آبانماه سال 1385 22:20
حال ما از این که بدتر نمی شه! چشم ما بیشتر از این تر نمیشه! می شه؟ نه نمی شه دیگه عزیزم به خدا!
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 4 آبانماه سال 1385 17:15
هی ! می دونی چند ساعت راه است ؟! تا تماشای تباهی زمان!!!
-
چالش
سهشنبه 2 آبانماه سال 1385 13:22
من کشته ی چال گونه ام! برایم بخند!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 1 آبانماه سال 1385 20:14
می دانی عزیزم؟! حالم از عید فطر ، کمی به هم می خورد! عیدت.. . . می دانم که نفهمیدی چه ماهی آمد و رفت!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 26 مهرماه سال 1385 03:22
و بدانیم اگر ریسک نبود هیچ کس پول نداشت!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 مهرماه سال 1385 05:07
تو می دونی چه بشکن بشکنی دارد فلک در کار سر مستان پس خودت را رسوا نکن !