-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 مهرماه سال 1385 19:11
نیاز من به تو برای خواستنه نیاز جویبار به جاری بودنه!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 مهرماه سال 1385 02:37
بگوش تا جانت از تن تهی گردد و به خدا برسی! http://music.tirip.com/g.htm?id=9113&title=Khaatoon&tag=hgh&tag=pms
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 21 مهرماه سال 1385 01:47
دشمنی تو برای من بهتره عزیزم! دوست دارم دوباره دشمن باشیم! مثل دوستات باش که هنوز با تو و با من و با هم دشمن هستند و هر کدام خیلی زود راهشونو پیدا کردن!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 مهرماه سال 1385 03:50
آهای! به کسی چه ؟این صدا این حنجره مال منه کی مث من لحظه هاشو زیر آواز من میزنه کی به جز من میتونه خاطره هاشو بشمره .. اگر شهیار یه چیز درست گفته باشه همین ترانه ست من خسته نخواهم شد!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 مهرماه سال 1385 03:24
بمبی بم بیم بمبو گفتنت عاشق نشو بمبی بم بیم بمبو فقط ببینی خوابشو .. ا.. تو که هنوز بیداری!
-
هجوش
سهشنبه 18 مهرماه سال 1385 19:20
ای گوز کوچولو اگر ندیدی تو مرا امروز نبودم آخه من همین ورا! با چشم بصیرت می تونستی ببینی من رفته بودم خونه ی از ما بهترا! مهم نیست که خیلی هم ابیاتش به هم مربوط نیستن و لی از خیلی از شعر ها و هجویات حال حاضر بهتره! آره عزیزم ما ماه هستیم!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 مهرماه سال 1385 01:07
هرگز مهم نبوده و نیست که من کجا می نویسم و می نوشتم و نوشتن می نمودم! مهم اینه که زبانم را نمی فهمی تو خطّم را نمی خوانی چنان بیگانه ای حتّی که نامم را نمی دانی! مهم نوشتن است اگر رستگار نشدید مشکل از روح شماست!!!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 12 مهرماه سال 1385 05:06
ببخشید ! می شه یکی از خدا بپرسه که من امروز سر نماز صبح به چی فکر می کردم؟ ! ! !
-
هیچ کس
چهارشنبه 12 مهرماه سال 1385 00:19
هیچ کس بازو به بازویم نداد ای روزگار گل پریشان شد زمستان شد بهار از جوانی نیست چیزی یادگار .. چرا چطور؟
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 9 مهرماه سال 1385 00:02
مرو ای دوست!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 8 مهرماه سال 1385 01:35
چرا و چگونه کبوتر هایت؟ چگونه زنده خواهی بود ؟ چرا نتوانی بودن را!؟
-
با من امشب چیزی از رفتن بگو!
جمعه 7 مهرماه سال 1385 01:54
ما که رفتیم به دنبال ثبات!
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 مهرماه سال 1385 01:29
عزیزم شما یک تکرار بزرگ و احمقانه ای وجودت هیچ سودی نخواهد داشت فرقی نمی کند در عصر حجر باشی یا قرون وسطی یا عصر پست مدرنیسم تکرارا نوشته های دیگران و کم بودن خودت! تکرار کثیف!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 5 مهرماه سال 1385 01:38
می دانی عزیزکم؟ من اگر صفحه ها برایت حرف می زنم فقط برای این است که تو گوش می دهی و می توانم خودم را خالی کنم و گرنه خودم از قبل این را می دانم که تو حتّی نصف حرفم را هم نمی فهمی! فقط برای این که گفته باشم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 3 مهرماه سال 1385 01:30
آخه تا به کی آروم بشینیم حسرت بکشیم گریه ببینیم؟ ... // می دونی ؟ حالا که بعد از سه هفته اومدم بیشتر حالم از اینجا داره به هم می خوره ( اینجا یعنی زنده بودن خودمان!) چه فضای گند و توصیف ناپذیری! ما همه نابود شدیم !
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 27 شهریورماه سال 1385 21:09
من ِ ما کم شده است! عزیزکم! همیشه اینطوراست
-
گریه ش
سهشنبه 14 شهریورماه سال 1385 14:05
یک نفر بگوید: اینقدر سخت است که کسی فقط پدر باشد؟ محبت کردن آنهم تنها به یک فرزند ؟ اینقدر سخت است؟
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 11 شهریورماه سال 1385 23:57
خوشحال نیستم ناراحت هم نه زیاد! من جذاب نیستم شاید هم خودم نمی خوام چون تا خودنمایی نکنی کسی جذبت نمی شه وقتی برای کسی کاری می کنم و نمی خوام بدونه! وقتی برای همه کاری می کنم و نمی گم ! شاید ... تنها باشم!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 10 شهریورماه سال 1385 07:11
آدما آخ آدمای روزگار چی می مونه از شما ها یادگار؟! بزام باید تو را ببینم امروز ! برای چه باید شاد باشم ؟ باید ناراحت باشم؟ چرا؟ خب حتما خدا می داند! نه؟ به هر حال ! عجب صبحیه! چه آفتابیه! اعتیاد وحشتناک به شب ها نخوابیدن! و صبح ها هم نخوابیدن و نخوابیدن!
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 9 شهریورماه سال 1385 02:42
آی توماج .. خونت شراره بر تن سرخ ستاره پرچم بر شوراهای ما باد! مبارز باش و آسوده بمیر!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 6 شهریورماه سال 1385 03:42
اوه ! کودکان ابتذال را جهان واژگون شد به خاطر پست قبل و نویسنده : یک آدم علاف!
-
خسته شو دیگه بسه دیگه خفه شو دیگه!
یکشنبه 5 شهریورماه سال 1385 03:44
ورود به سیسفم را کلیک می کنی! سیستم بلاگ اسکای چقدر خوشحال می شود! مدیریت وبلاگ ! سیتم خوشحال تر . از این که مطلبی اضافه می شود و شاید فرهنگ جامعه با حرف های تو کمی بالا برود ارسال مطلب جدید و سیستم همچنان دلش خوش است. و تو می نویسی : یه روز میگی دوسم داری حرفتو باور ندارم حالا منم اینو میگم امّا تو باور نداری امروز...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 4 شهریورماه سال 1385 16:25
چرا اطلاعات فقط برای دوستانه؟ چرا دوستان منو می شناسن؟ چرا تو اگر اطلاعات رو ببینی هم منو نخواهی شناخت!؟ چون!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 3 شهریورماه سال 1385 01:37
تو هم با من نبودی مثل من با من! تو هم... ! حالم تو را هم . . .
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 3 شهریورماه سال 1385 01:11
تمام شوید دیگر! یه حادثه بفرست خدا!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 1 شهریورماه سال 1385 03:46
راستی چرا با خوردن همزمان این همه ماست و پیاز و هندوانه باز هم نمی میریم! یکی جواب بدهد!!
-
شدن!؟
سهشنبه 31 مردادماه سال 1385 15:10
که چه بشود؟ به کجای دنیا کمک می کنید با بوسیدن هم آنهم به صورت مجازی! چه کسی لذت خواهد برد از ترانه ی تو که نه قافیه ی درست دارد نه واژگان درست! چقدر به زیبایی دنیا افزوده می شود وقتی شما!! دختر خانم!! ( گاهی هم آقا پسر! ) هر روز به اندازه ی نیم کیلو لوازم آرایش می مالی به صورتت! و همینطور.... که چه بشود؟
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 30 مردادماه سال 1385 15:03
من همینم! با من خوب باش تا باهات خوب باشم! عزیزم! اگه نه بسم الله! من که پایه ی نابودی همه ی گذشته هستم! اگه تو میخوای! ولی من ناراحتیم از اینه که تو نمی تونی چیزایی که از من داری رو پس بدی! متاسفم برات! .../.. پرواز یک فعل تمام است!
-
به خدا گرمی خونی!
دوشنبه 30 مردادماه سال 1385 03:03
پرنده هایی که پرواز می کنند! پروازی که اگر پرنده را نداشته باشد... نیست! پرواز یک فعل است! فاعل می خواهد! ! ../. تو برام یه چشم شوری تو برام دلیل بودن تو برام یه شاخ پرگل تو بهونه واسه خوندن من الانا با این آهنگ خوشم! کلّه می زنم! فریاد میزنم! می خندم! گریه می کنم!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 28 مردادماه سال 1385 18:55
ما اکنون از گرسنگی به اینترنت وصل شده ایم!!! تو می فهمی؟؟ از ترس قفس ، گوشه ی عزلت بگزیدیم