همیشه یک جا موندن خستگی داره
همش یک قصّه خوندن خستگی داره
همش یک آرزو رو این ور و اون ور
به دنبالت کشوندن خستگی داره!
نداره؟
تنوع بده عزیزم
من از موندن دیگه هیچی نمی دونم
حال ما از این که بدتر نمی شه!
چشم ما بیشتر از این تر نمیشه!
می شه؟
نه نمی شه دیگه عزیزم
به خدا!
هی !
می دونی چند ساعت راه است ؟!
تا تماشای تباهی زمان!!!
من کشته ی چال گونه ام!
برایم بخند!
می دانی عزیزم؟!
حالم از عید فطر ، کمی به هم می خورد!
عیدت.. . .
می دانم که نفهمیدی چه ماهی آمد و رفت!