مهتاب دم صبح

صبحانه های یک ماه!

مهتاب دم صبح

صبحانه های یک ماه!

 

دیوانه ی احمقِ خر

یک حادثه ی نوبر

 

// خودمان را می گوییم//

 

 

به ظهر بگویید بیاید!

خسته شدیم.

نورمان دارد تمام می شود!

 

قاصد

 

بیبن!

بیا یه کاری کنیم

من یه چن روزی فحش نمی دم!

////

ترانه ی شاد دوست داشتنی‌مان هم قاصد ( ابی. آلبوم غریبه ) است

که شعری غمگین دارد!

 

 

ببخشید خانم!

این پسره / از اون چیزا می خواد..

من یا تو؟

من اگر نصفه ،

اگر نیمه ، اگر  کم‌نورم،

تو همان احمق بی تکراری

که فقط لایق تحقیر منی!

 

با تشکر از من!

 

شبامون آیه بیداری شدن

روزامون ساکت و تکراری شدن

نمی نویسم

نمی نویسد دستم

حرف نمی زند حرفم!

می تابم

و تاب می آورم امّا..!

بویش

 

تا کجا ها رفته بوی گند تو ؟

کس ندارد باوری بر هیچ از سوگند تو!

گفته ای فردا نمی آید ولی این را بدان

رعشه افتاده ست بر اندام حرف و بعد از آن لبخند تو!

 

//: نمی دانم این را هم هجو بدانم یا نه! ولی این را می دانم که شعر است

چون هم موزون است هم معنی دارد .. برایم!

 

بی ربط .. قاطی .. گرسنه ی همیشگی!

 

خب نمیشه که زمستان بیاید.. برود سفید کند

ما بمانیم در قالب ترنج!!

به قول شاعر :

 آسمون توی نگاه پنجره ، جون می گیره!

این هم آسمانی که در آن می تابیدیم!

ببخشید که هجو ی جدیدتر از این نداریم!

حتماً بخوانیدش اگر در دیدتان نیست!

زیباست حتماً..

 

////

آره

اضافه ش کن!

 

بوس

 

می بوسدَت پرنده شوی ، زودتر بِری

یعنی هنوز نفهمیدی تو ؟ وای چقد خری!

قیافه شو ببین!

 

همین چند لحظه پیش، اینجانب برای چندمین بار

مفتخر به دریافت اتّهام اعتیاد به مواد مخدر از سوی پدر شدم!

خب خسته می شود آدم از این همه کوتاه نویسی گاهی..

چرا همه داستان هایشان سیگار دارد

چرا هیمشه پدر و مادر و هستند و خواهر و برادر

و مثل آدم با هم حرف می زنند .. چرا همیشه همه چیزشان..

چرا می توانند همه حرف هایشان را بزنند

و من بنشینم که بزرگم و حتّی یک نفر نباشد که بتواند بشنود ..

همه حرف ها را..

که نمی شود اگر کسی بخواهد هم.. چون غمِ همه در همین خود وجود دارد

 

سیگار می خواهد بکشد! دلم!

چرا تولد نمی یابم دوباره