مهتاب دم صبح

صبحانه های یک ماه!

مهتاب دم صبح

صبحانه های یک ماه!

من بلدم نصیحت کنم ...

امّا نمی کنم!

من بلدم حرف بزنم

امّا نمی کنم

من بلدم دعوا کنم

امّا نمی کنم

امّا شک نکن که بالاخره خواهم کرد...

بدجور هم خواهم کرد!!

 

نمی تونم که استعدادامو بکشم!

آخه مگه مجبوری تو تاریکی و با احتیاط آپ کنی پسر

آخه چرا نمی خوابی؟

چرا اینا رو ول نمی کنی که در جهل مرگ آورشون راحت زندگی کنن؟!!

 

پس از ۴۸ ساعت  تابش مداوم..

رسماْ در حال چرتیدن هستیم..

فقط امیدواریم بشود دوباره زود بتابیم تا نخوابیم..

 

بذا جاده ها اشتباه برن

ما که دستمون به هم نمی رسه

 

روز شد دیگه!!!

آه چه فرصت ها که از دست دادیم

 

گدایان دیروز امروز ها

پرند از ادا و دک و پوز ها

ببین حقّ مردانِ حق می خورند

و بر روی آن آب با گوز ها

خوب به من چه؟ و چه فرقی می کند اینکه ،

تو همزمان که دکمه های پیراهنت را باز می کنی

و پستان های نه چندان زیبایت را بیرو ن میاندازی..

فنجانی قهوه در دستت باشد و سیگار هم بکشی..!!

چه تفاوتی به موضوع سینه دارد؟

 

حالمان بد نیست غم کم می خوریم

زیر چتر ابر ، ما باران نم نم می خوریم

 

در راستای این پست  ما شعر بالا را نمودیم در این لحظه!!

حرفی دارم از بی حرفی!!

که پر از فحش و کنایه ست!

ندا می دهند مارا. .

امشب آسمون شبش سیاه نیست

هم خورشید و هم ماه داره امشب

امشب هیچ کجا حقّ گناه نیست

هر بسته دری راه داره امشب

امشب آسمون پر از ستاره ست

امشب دل من تیکه و پاره ست

امشب آسمون  رنگ وارنگه

امشب حتّی فرداشم قشنگه

بیبن عزیزم نزدیک شدیم وای!!!

اصلا حواسم نبود...

عجب که سال نو آمد و ما نفهمیدیم