مهتاب دم صبح

صبحانه های یک ماه!

مهتاب دم صبح

صبحانه های یک ماه!

گیل

من گیلک هستم!

تو هم گیلک هستی..

و من تورا می صدایم!

پس تو گیل آوا هستی!

ایرج می گوید و من هم تکرار می کنم:

ای غزلواره ی دلتنگ که همه تنت کلامه

هنوزم با گلِ گونه ت شرم اوّلین سلامه

چرا

یادم نیست چشمون تو چه رنگه؟؟؟

////

البته زیادم مهم نیست

چون ..

می دونم دنیای رنگارنگه!!

ها؟ چیه؟ کم آوردی؟ اشتباه کردی!؟

به سان یک چکاوک بازگشتم

چه شد مبهوت ماندی ای برادر؟!

گمان کردی پس از آن رنج بسیار

غرورم گم شده ست و غاز گشتم؟؟؟

آخه یکی نیست به این بگوید که..

زردک جان تو که دیگر کاری اینجا نداری

خوابت هم می آید!

صبح هم نمی توانی مثل آدم بیدار شوی..

خوب برو بیفت بخواب دیگه!!

نوشتنم در مسنجر یاهوست..

بس است!

دیگر..!

چقدر این روزا ه زود گرسنه می شوم..

غلط می کند هر کس می گوید

که دیوانه ها..

خر ها .. خوی های حیوانی دارند

پس چرا قبلا اینقدر زود گرسنه و خسته نمی شدم؟

هان؟؟

.......

می روم شام درس کنم و بخورم

...!

من خوب هستم...

خوشحالم..

می توانم دوست داشته باشم

کسی را

و

خوبم!

یکی بگه اینا کین

که میان اینجا نظر  میدن!!

من که یه جا بیشتر لینک ندارم!

اه...

حالمان به هم می خورد..

حقیقتو باید گفت

 چه تک باشی چه با جفت!!

 

قالب

هیچکدام از قالب های جدید بلاگ اسکای..

یک ماه ناقابل ندارند

یا حتّی یک شب ناقابل...

که بشود در آن تابید

حتّی

روز هم نیست در این قالب ها

همه سرخورده شدن  طالب ها

نیست تو قالبای این دوستان

هیچ یک قالبی از جالب ها!!

 

. .

اینطوری دیگه!

هوا شدیداً

پاییز می دهد به لحظه هایمان

. .

امّا به انتظار برگشتنت می مونم

شب تا سحر به یادت ، غزل غزل می خونم

 

 

چه می گویی شما ای یار بی نام؟

مگر من واسه خنده ی تو اینجام....؟؟

 

--------------------------------

اینجا یعنی همین وبلاگی که بیشتر روز ها و شب ها در آن می تابم!