مهتاب دم صبح

صبحانه های یک ماه!

مهتاب دم صبح

صبحانه های یک ماه!

چرا خران کاغذی به ما نگه نمی کنند

عشق مگر گناه نیست؟ چرا گنه نمی کنند؟

وقتی که دست من به دست در دل کوچه می روند

شعر شراب ناک را هی به و به نمی کنند؟؟؟

 

--------------

رجاله های کثیفی که از تو می گویند

تمام خاطره را در گناه می جویند

 

لامصب ( لا مذهب) کم کم دارم نگران خودم و شعرام میشم

هی همینطوری در لحظه حرف می زند شعر ما!!!

شعری که غم با من گفت

غم به من گفت که من خسته شدم

بس که در کنج دلت موندم و

چون مرغک پربسته شدم

من چه بدبخت بُدم گیر تو افتادم بوی!!

اینقدر خوردی تو گوشتم رو که امروز دیگه

چیزی از تنم نمونده و فقط هسته شدم!!!

 

 

بوی: ‌‌boy : پسر!

 

بیبن خَرَکَم!!!

زندگی فقط درس خوندن و درس نخوندن و

پولدار شدن و دوستی با دخترا و ازدواج نیست...

بخدا نیست!!!

هدف زندگی ازدواج نیست!!

 

امیدوارم بفهمی!!!

 

ماهواره ی عزیزم!

بگیر سیگنال ها رو...

من اولین و آخرین ماه هستم!

از بر دخترک بی در و پیکر بگذر

از کنار مشتبه با خودِ انتر بگذر

گر بوسه فرستاد برای تو بدو

زود تند سریع تو ای برادر ، بگذر!

می خواهم کمی از چند نفر دور شوم!

خوب هستند امّا اگر اینقدر نزدیک باقی بمانم

ضرر می کنم.. چون بیشترشان با هم مشکل دارند عزیزم

و من این وسط ضربه می خورم دیگه!!

نه؟؟

جنده ها را بشمار و خوش باش

که تو هم هستی یکی از اوباش!

در احوالات عزیزان معمار در ایران

همین بس که

هنوز نمی دانند مهندسند یا هنرمند؟

یا هیچ کدام!!

و به احتمال زیاد همین گزینه ی هیچ کدام درسته!!

فواره

ندارم، نداری، ندارد، ندار

نبر نام بی برگ و بارِ بهار

حرفی نیست شعری هست

هستی نیست بودی هست

مردی بود دردی هست

مردی مُرد دردی هست

هستی هست بودی بود!!