مهتاب دم صبح

صبحانه های یک ماه!

مهتاب دم صبح

صبحانه های یک ماه!

پیچه

 

می توانم و می خواهم .. پیچکی را

مجبور کنم که دور افکار تو رشد کند و

با پیچاندن تو، تشکیل یک پیچه ی مارپیچ کوچک را بدهد!

طوری که.. ( خب اصلا یادم نمی آید پیچه در سیستم الکتریکی چه کار می کرد..

با نگاهی به جزوه های فیزیک پیش دانشگاهی

، ادامه ی حرفم را فردا خواهم نوشت )

 

نظرات 6 + ارسال نظر
میثم چهارشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 03:49 ق.ظ http://rainyspring.blogsky.com

حالا نمی شد از یه چیزی بنویسی که نخوای برگردی به دوران جنگ ؟

میثم چهارشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 03:51 ق.ظ

فلسفه ایست که ما را در خود پیچانده و مانند یک پیچه در ما می الکتریکد و ان این است : فلسفه ماه نصفه و هجوش چه گونه می باشد ؟ ( در کمال پر رویی و بی حیایی )

من چهارشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:23 ق.ظ http://mymadhouse.blogsky.com

از اینجا به بعدش دیگه مربوط به تخصص منه که رشته م کشاورزیه. هیچ ربطیم به فیزیک نداره.
بقیه ش بسپار به من..
می خوای چه جور پیچی بشه؟
عشقه؟
امین الدوله؟
پیچک ساده؟
پیچک طرح دار؟!
من عشقه رو ترجیح میدم. تو چی؟

میثم جمعه 3 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:02 ق.ظ

و فردایی که با امروز بیشتر از پس فردا شده

عطر نعنا جمعه 3 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:08 ب.ظ

:)

شهلا شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:23 ق.ظ http://www.majhoolat.blogsky.com

خوب کاری می کنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد