مهتاب دم صبح

صبحانه های یک ماه!

مهتاب دم صبح

صبحانه های یک ماه!

پوزش

کامرون کارتیو وبلاگ رسمی داشته باشد که چه بشود!

اصلا که چه بنویسد!

به ما چه که چه می نویسد؟

مگر چک چک صدایش چه چیز بیشتر چکاوک لحظه های

پر از چکاچاک شمشیر های چرمینه پوشان ما دارد؟

مگر همان موسیقی اش چه دارد که حالا بیاید و بخواهد نوشت را هم به بکشد...!

 

چه کسی با تو حرف زد؟

تو را که به گوز حساب کرد؟

خواهید دید که چگونه خواهید رید!

ببین عزیزم!

 

بهترین پیشنهاد من به شما این است که بروید بمیرید!

 

امّا چون می دانم لیاقت و حتّی عرضه ی مردن را ندارید

و خواهید رید ، اگر مردید!

 

می گویم ! لااقل خفه شو!

برو بینیم بابا بذا باد بیاد!

هی منو تهدیدم نکن که میرم

یه چیزیم دستی می دم نباشی

چه کار کنم که قهر کنی دوباره؟

چقد بدم که بی خیال ما شی؟

چقدر خوشگل گفته!

صراحت لهجه ی دکتر شاهکار خیلی نازه!

تا هستی باش !

امّا وقتی خواستی جدا شی ، شبت به خیر !

نمی شناسمت!

 

بشنو ترانه را!

بیاد شرایط کنار بیام!؟

شرایط  چگ.نه موجود می شوند عزیزم؟

شرایط را کسانی که با من . با تو . با ما با هرکس !

مخالفند به وجود می آورند تا تو متوجه نامردی شان نشوی!

آنها مثل گوزی هستند که برای حفط آبرو خود را به چس تبدیل می کند!

برو جیشتو بکن بعدش هر چی خواستی بیدار بمون!

 

زندگی با تو ،تماشای دروغی زنده!

دوریت لحظه ی پر وسوسه ی ترکِ حشیش

راحتی بعد تو تکرار کنان با من گفت

تو مرا بوس کن و بعد برو زود بجیش!

 

 

همه کس سکس را  به همه چیز ترجیح می دهند

حتّی به چیپس  باتو !

 

 

هیچ کس را برای خودش بت نکرده است!

لاهیجان را شما....

می دانی غزلم؟

هر روز که می گذرد !

حالم بیشتر از قبل از بیشترِ زندگی ات به هم می خورد!

یعنی چرا اینطوری میشه؟

هی !

می دونی چند ساعت راه است ؟!

تا تماشای تباهی زمان!!!

امروز درست یک روزه و یک روزه و یک روزه که

 

 

نریدمت!